سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

همین دقیقه، همین ساعت ... آفتاب، درست

کنـــار حوض، کمــی سایه داشت روز نخست

تو کنـــج باغچه، گلهای سرخ می چیدی...

پس از گذشتن یک سال یادم است درست

ببیــن  چگونـه  برایت  هنـــوز  دلتنگ است

کسی که بعد تو یک لحظه از تو دست نشست

چقــدر نامــــه نوشتـــم ... دلــم پر است چقدر

امید نیست به این شعرهای ساده ی سست

دوباره نامه ی من... شهر بی وفا شده است

چــه خلوت است در این روزها اداره ی پست!

نجمه زارع


نوشتهشدهدردوشنبه 95/5/18ساعت 11:7 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin






AvaCode.64