سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

 

گاهی باید یقه های اتو کرده ی روزگار را گرفت..

بی خیال عطر خوشبوی فریبنده اش...

زد به دیوار و چشم در چشم، گفت:

چی می خوای از جونم...؟

گاهی باید بی قید شد...

از نگاه ها و حرف ها....

زد به دل خیابان و بیابان...

زیر باران و آفتاب....

بی خیال صدا زدن های دنیا....

بی خیال عشق ها و دلبستگی ها....

همیشه که نباید خندید...

یا عاشق بود....

گاهی باید زندگی نکرد...

گاهی باید مـُـرد....

 



تجربه ی تلخی بود گریه میون خنده هام...

 

 

 


نوشتهشدهدریکشنبه 93/7/6ساعت 9:30 صبحتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

 

اسیرم در سکوت....

آزادم کن....

 

زاده ی غمم...

به شادیم مکوش....

 


ببین یه کاری برام بکن..:

یه روز دیگه بمون...

(قسمتی از دیالوگ سریال دردسرهای عظیم)

 


نوشتهشدهدرچهارشنبه 93/7/2ساعت 11:59 صبحتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

<      1   2      
Design By : Pars Skin






AvaCode.64