سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

ده...بیست.....سی.....چهل.......

هشتصد....نهصد....هزار.......

هزار.....باز نوبت به من رسید....مثل همیشه......

سهم من شد دلتنگی...........

 

یک....دو....سه.....

هشت....نه.....ده.......

کم آوردن انگشتای دستم......

از روزای نبودنت.........

 

جاده....بارون......سرعت.....

کلبه......مسافر........

باسرعت از کنارم میگذری......

دستی به صورتم میکشم.....

خیسه......

ببخشید...دلتنگ شدم........

 

ترنم1 : روزگار....چی میخوای از من......

ترنم2 : جاده خاطره هام محل عبور مسافراس......

ترنم3 : مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...

هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....

.هم نمازش را، هم دلم را ...

و می رود...

ترنم 4:أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ...

ترنم5 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید..

 خدایا..........پناهش باش.........یارش باش........جهان،تاریکی محض است.......میترسم......کنارش باش..........:(


نوشتهشدهدرسه شنبه 90/9/22ساعت 9:47 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

بی حوصله گوشی رو میندازم یه گوشه.....

حوصله هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارم.....

دلم خییییلی گرفته این روزا.....

بغض لعنتی داره خفه م میکنه......

خونه تاریکه ......تاریک......

یه صدایی داره میاد......

از عشق میگه و عاشقی......

 

بهت و شوک میون جمعیتم.....

یکی زار میزنه......گریه میکنه......

نی نی کوچولوها لباس پوشیدن مث علی اصغر......

روضه علی اصغر میخونه......

دلم آتیش میگیره.......

می سوزه......

بغضم میشکنه.......

 

ترنم1 : حس نوشتن نیست...نوای وبم داغونم میکنه هربار

ترنم2 : دلم خیلی خیلی خیلی گرفته.......

ترنم3 : میشه بخوای کمکم کنه حسین......

ترنم 4:أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ...

ترنم5 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید..

 نوای وب رو گوش کنید حتما....


نوشتهشدهدرشنبه 90/9/12ساعت 9:57 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

شال رو از جلوی صورتم میارم پایین.....

"ها" میکنم...... دستم رو......

برمیگردم و عقب رو نگاه میکنم.....

روی برفا...ردپام مونده.......

میرم کنار پیرمرد دوره گرد گوشه ی پارک......

نگام که میکنه با سر اشاره میکنه بشینم......

میشینم......به شعله های آتیش خیره میشم.....

با صدای مهربون پیرمرد به خودم میام.....

صورتم خیس شده......

نگاه پرسشگر پیرمرد.....

بلند میشم که برم.....تشکر میکنم.....

میشنوم که جای جوابم میگه:

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب.....

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب.....

 

چشمامو که باز میکنم......

گلدسته های مسجدرو جلوم میبینم.....

با صدای اذون موذن زاده.......

انگار که یه چیزی از قلبم کنده میشه.....

یه غم....یه ناامیدی......

دلم دلتنگ معبودم میشه......

نفس عمیقی میکشم.....

ریه هام پر از عشق میشه.....

عشق به محبوب.....عشق به خالق......

با پشت دست اشکامو پاک میکنم......

اذن دخول میگیرم و وارد میشم......

السلام علیک یا صاحب الزمان........

 

ترنم1 : گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو....در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب......

ترنم2 : دلم هوای جمکران کرده......شب 23 رمضون اونجا بودم......

ترنم3 : دلتنگم.....خیلی......چرا هیچکی صدای منو نمیشنوه......

ترنم4 : خدا.......میبینی منو.......من بد...گناه کار.....هرچی تو بگی......فقط نیگام کن...یه لحظه......

ترنم5 :نفس کشیدن سخت شده برام....هوا آلوده س یا......؟نمیدونم......

ترنم6 : دلم از آدما شکسته......چه راحت می شکونن این روزا.......

ترنم7 : یه لحظه فکر کن......به قیامت.....موقع سوال از حق الناس.......

ترنم 8 :أَمَّن یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیکْشِفُ السُّوءَ....

ترنم9 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید....

 لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد..... ؟ دلتنگی معنی ندارد ... درد دارد....

 

 


نوشتهشدهدرچهارشنبه 90/8/18ساعت 8:34 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

   1   2      >
Design By : Pars Skin






AvaCode.64