پيام

سحربانو
91/1/24

+ من از تمام دنيا فقط آن دايره ي مشکيه چشمان تو را ميخواهم...... !<br>وقتي که در شفافيتش بازتاب عکس خودم را ميبينم ........<br>

×رزسفيد× 91/1/25

من دلم براي آن شب قـشنگ ......من دلم براي جاده اي که عاشـقانه بود .....آن سياهي و سکوت......چشمک ســـــتاره هاي دور .....من دلم براي او .....تنگ است ......

دردناکترين جاي قصه اونجاييه که ......برات آرزوي خوشبختي بکنه ...........

بازتاب تصوير خودتان ؟! ... ياد افسانه ي نرگس افتادم ...

نرگس؟

افسانه نرگس براي گابريل گارسيا مارکز بود فکر کنم! ... جوان زيبارويي که هر روز براي ديدن بازتاب تصوير خودش به کنار درياچه مي رفت و آخر داخل درياچه افتاد و مرد

بعدها در کنار درياچه يک گل نرگس روييد و درياچه پس از مرگ جوان هميشه گل آلود بود ... فرشته ها فکر کردند درياچه عاشق نرگس بوده و اکنون افسرده شده است

از او اين مطلب را پرسيدن و گفتن تو هم عاشق جوان زيبا رو بودي؟ ولي درياچه گفت اصلا او را تا به حال نديده ... فقط از ديدن بازتاب تصوير خودش در چشمان جوان لذت مي برده و اکنون غمگين است ... سرچ کنيد اين داستان عاشقانه معروف اصلش براي يونان باستان هست

سلام.بانو اجازه هست از جملتون با ذكر منبع استفاده كنم؟

سكوتتون رو مبني بر رضايتتون ميگيرم:)

چه جالب...و البته غمگين..:( ممنون از توضيحتون:)

سلام..معذرت زهراجان پاي سيستم نبودم...آزادي:)

زهرا اين ك جمله ي اين نيست! هر فيدي زد آزادي:دي

:) ميدونه خودش:) اما خب فعلا صاحب امتيازش منم:دي

:)...مرسي...پس جمله ي كيه؟

نچ خيلي ها فك ميكنن جمله هاي خودته:))

گردآورنده كه هستن:)

اوه نه بابا..من بارها گفتم كه...:)

چشم بصير ت ندارن سحر:دي

:دي