پيام

سحربانو
91/10/26

+ بــعـضـي وقـتـا دلـم واسـه مـامــانــا مــي ســوزه... وقــتــي مــيــايــم تــو اتــاقــمــون و غــرق دنــيــاي مــجــازي مــيــشــيـــم... و اون تـنــهــا نــشــســتــه تـلــويــزيــون مـيــبـيــنـه.. *چــه نــســل بــي عــاطــفــه اي شــديــم مــا........* والاااااا:'(

*سحربانو* 91/10/30

والاااااا:'(

:'(

:( :(

واقعا:(

بعد بدتر اينکه فک ميکنن داريم درس ميخونيم:|

ازش دورم . مامانم تنهاست ..........

نسيم:) منکه درس ندارم ايکون پز دادن:)

اره مرضيه...:(

تبسم...مادرا وختي دخترشون..مخصوصا بزرگه پيششون نباشه خعلي تهنا ميشنا...

همش بم ميگه . ميگه بت نياز دارم . هيچ کاريم نميتونم بکنم :(

سحر:| /تبسم اشکم در اومد واسه مامانت:'(

نه...ولي خب مجبوري فعلا...نميشه کاريش کرد....ميگذره...منم 4 سال دور بودم..بار تو حداقل ماهي يه بار ميبيني..من اون موخعا 3-4 ماه يبار ميديدم:-|

ماهي يه بار؟؟؟؟من آخر هفته ها حتما ميبينمش:|

خب پ خوبه ديگه:)) تازه داداشاتم دور و برت هستن:) ولي بايد عادت کنن به دوريا..B-)

منم هر روز ميبينم مامانمو(آِيکون پز دادن پيش افراد دور از مادر)

من داداش ميخام:|

داداش؟ نداري؟ اخي:)

سحر نذار بگم ک ووووو ف ت...:|

:D منم خواهر ندارم..البته من ناراحت نيستم اصن:دي

اتفاقا خواهر خعــــــــــــــــــــــــــــــلي بهتراز داداشهp: فرشته اس...

نعخيرمممممم..تک خوبه:)

نعخير....تک لوس ميشه p:

نعخيرم..ما ازوناش نيستيم:)

لوس از ديد شما يني چي؟

چقدر بچه خوبي بودي سحر..3/4ماه يکبار!!!!!!

اوووووووه مامانم از خداشه من دس از سرش بردارم:دي

هستي....: دي

مسافر خو سخت بود..ترمهاي پاييز تا اول بهمن نميومدم:-| اولا مسيرش خيلي بد بود...خرج سرسام آور..و مهمترينشم که هروخت ميومدم هوايي ميشدم تا چندوخت هي بهم ميريختم:-|

ها عروس هم از راه رسيد..ساقي تو الان تکي..لوسي؟:-)

کجي دانشگاه بودي مگه سحر؟؟؟

نسيم نيستممممم:) دختراي لوس که سالي 3-4 بار تهنايي نميرن مسافرت:)

خرمشهر:)

اوووووووووو چقد دوووووووور.....الهي ي ي ...من بودم دق ميکردم:(

ساقي چه حلال زاده اي...تو نظرات اين فيدم غيبتتو کردم: دي http://hamkela30.parsiblog.com/Feeds/7050454/

نع نيسم! ولي تو هسدي سحر:دي

منم اوايلش سختم بود..:) ولي خب عادت کردم..:) الان دلم يه ذره شده واسه اون موقع ها....

ساقي خودتي:دي مارو باش رو ديوار کي يادگاري مينويسيم:دي

يني بچه خوبي بودي ديگه...مث اولين سالهاي من:{ /ساقي منم ميخاستم غيبتتو کنم دنبال جاش بودم:دي ديديدي داري مي رسي به اون آينده اي که پيش بيني کردم؟

الانم هستم مسافر:دي هنوز اينجايي؟ از ترس سرماي هوا جرات نميکنم قرار بذارم:)

مسافر حسش نيس ديگه... وگرنه ميتونم بيام........................

سحر سوختم از سرما! فك كن!

اينجا افتضااااااااااااااااااحه..سوز و سرماي خشک...:-/

بلي..بلي بلي خيييييييليييييييييييييييي سرده/ حست همون تحقق پيش بيني منه:دي

ماجراي اين حسه چيه؟:دي تازه به اون حس هنگ بودن هم اضافه کن:))))

مسافر خو بي مزه شده فضا... / سحر يني صورتم ميسوزه بسكه سرده

حالا ديگه....بي مزه ...لوس...حس... يا هرچي! گفتم که...:(/سحر يه حسي داره که من پيش بيني کرده بودمش:(

چ ميدونم... وبم ولي زياد هسدم:)

همون وقتا گفتم براي چون امروزي(البته هنوز تا اون روز که پيش بيني شده کمي فاصله هست):(...وبت هم که...

بي عاطفه:دي

ساقي...مگه وسط کوچه نشستي که سردته؟خو برو خونتون: دي

خو بيرون بودم :@

اوهوم:(

ساقي...مگه وسط کوچه نشستي که سردته؟خو برو خونتون: دي - نسيم?

خو لَباس بيشتر ميپوشيدي(لباسو با لهجه قمي بوخون) :دي

خدا رحم كنه 2 تا قمي افتادن ب جون من :-اس

همينجورکي:) از اصطلاحات قمي

خدايا هوامو داشته باش!

ساقي مگه قميا چه شونه!هان...؟:| خيليُم دلت بخاد: دي /چه افتخاري نصيبت شده با قميا هم کلام شدي:)

ما هر چ ميكشيم از دست همين قمياسx-(

ما که قمي نيستيم ولي قمي ها رو خيليييييييييييييي دوس داريم:)

سكونت منظورم بود:)

نههههههه سلما..نديدم فيدت رو:-/

مام قمي نيستيم ولي قمو خييييييييييييييييييييييييييلي دوس داريم:) (منکه نميتونم بيش ازيه هفته دورشو تحمل کنم حتي:) )

يُخ:)

اوهوم

:'( من که هر بار خونه مامانم اينا ميرم نت هيييييييييييييييييي گير ميده که اينترنت چي بود چه وضعيه چي کار داري اونجا بسه ديگه ................................................. نميذاره يکم فيض ببريم که :D

سلام سحر بانو...واقعا اگر مامان تو خونه تنهاان و شما بي دليل و فقطبراي سر زدن به پيامرسان مي آببن نت... مسئولين ... همين الان خواهشم اينه که برين و پيش ايشون باشين... قدر بدونين اين لحظه ها رو... مطمئن باشين اگه امکانش بود که من الان پييش مادرم باشم يک ثانيه هم اينجا نمي موندم!

والا بي احساس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

قافيه اينا رو خود سحر نمينويسه:دي

سايه مامانا نميدونن که اينجا چه خبره..بدونن خودشونم ميان:دي قافيه اره..راس ميگي والا.....:( ساقي حرف دلم که هست ..حرف دل من و خيلياي ديگه..تا قبولش نداشته باشم که اينجا نميزنمش..:)

ساقي بانو انقدو بلدم... ولي به هر حال اين اتفاق کهبراش ميفته... پس بهتره زود بره... سحربانو اين ديگه بدترx-(

سحر يني اييييييييين همه چرندياتو قبول داري؟:دي

:))

قافيه:(

ساقي هيچم چرنديات نيستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

چرا ديگه خداييش بعضياش خيليييييييييييييييييييييييييييييي :دي

:-D

x-(

آروم..

:( آره:(

ها جان شما.