شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ راســتــش را بــخــواهــى... ديــگــر مــنــتــظــر آمــدن تــو نــيــســتــم... مــنــتــظــر رفــتــن خــودم هــســتــم... قــلــبــم پــيــرزنــى هــفــتــادســالـه اســتــ... زانــوهــايـش درد مــيــکــنــد... ...
بــيــا و عــاشــقــانــه ســلــام کــن... و بــعــد بــراي هــمــيــشــه بــرو... دلــگــيــر نــخــواهــم شــد... ديــگــر بــه ديــدارهــاي نــاگــهــانــي... و رفــتــنــهــاي بــي خــداحــافــظــي... عــادتــ کــرده ام...
...
cactus
قــلــبــم پــيــرزنــى هــفــتــادســالـه اســتــ... زانــوهــايـش درد مــيــکــنــد...
بعد مدتها...خوش برگشتيد:)
cactus
برنگشتم..... هنوز هم نيستم. فقط از سر دلتنگي يه سري زدم
cactus
نه بايدبري دکتر بگو مشکلم اينه که نمي دونم چمه. نه مي تونم برم نه بمونم.
مدر ما در اي جان پناهم اي آب داد را هم قافيه نان پدر قراردادي اي که عاشقي را ابرازش را بر من آشکار نمودي نوازشت هنوز موهايم را به وجد مي آورد هنوز سکوتت دشت مغان را رودرويم مي کنه مادرم اي درد و بلات بر فرق سرم دوستت دارم پيش از اينکه در رحمت جايم دهي عاشقتم زماني که پرده را از جلوي چشمانم بر کندي مادر در عشق و عاشقي الگوي زمانه اي در فداکردن و جان دادن براي گوهرت يکتا و غير مثالي مادر خيلي عاشقت
سلام سحر بانو جان، ديروز داشتم حرص ميخوردم از دست دخملي...که اصرار داشت ظهر توي گرما پالتو بپوشه و... پوشيد و آبروي منو برد!!، يکي گفت الان مي بينمت که پنجااااه سالت شده!!:)
الان توانايي همدردي دارم باهات، شديد!!:دي هرچند من هنوز بيست سال جوونترم از توي هفتاد ساله!:دي
2-alone
عاليــــــ @};- :D @};-
:دي پالتو توي گرما:دي چ شووود:)
پيرزني هم دنيايي براي خودش... انشالله : ذي
عجب: دي
*سحربانو*
رتبه 31
81 برگزیده
10037 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top