پيام
+
من که کاري به کار کسي نداشتم...
انتهاي خيابان پاييز نشسته بودم ، شعرم را مي نوشتم...
از راه که رسيدي...
اصلا مشخص بود با قصد و غرض آمده اي...
حالا خوب شد... ؟!؟!
عاشقت شدم ؛ راحت شدي... ؟!
...

شکار لحظه ها
96/2/7
*سحربانو*
گفت پيري، درد بي درمان بگيري بچه جان...!
او دعاي کارسازي کرد و من عاشق شدم....
...فرامرز عرب عامري
تك درخت
سحر بانو شعر ها و متن هاي خيلي خوبي ميذاريد..خيلي دوستشون دارم:) ...ميشه گفت: جانا سخن از زبان ما مي گويي...
تك درخت
مخصوصا اين شعري که تو نظرات گذاشتي
*سحربانو*
سلام..ممنون.. زيبا ميبينيد.. نظر اول هر فيد، از فيداي قبليمه:)@};-
*مهاجر*
شعر نوشتن در انتهاي خيابان پاييز گناه کمي نيست
عقيل صالح
مريض بوده لابد...
قافيه باران
:)
*سحربانو*
لابد انتهاي خيابون، خونه شونه:)
محدثه خانوم
خيلي قشنگ بود.... چه کوچه خيرداري بح بح =)
*سحربانو*
خخخ تو هم برو اون سر کوچه:دي:دي
*ليلا*
:) @};-
*سحربانو*
:*
*سحربانو*
:-D
*مهاجر*
خداييش هم بعضيا مرض دارن ...
*سحربانو*
:-|
جايي براي گفتن حرفها
{a h=jadekhatereha} سحربانو {/a} @};-
* وکيل *
سري فيدهاي دخمل چادري از سحربانو:)