• وبلاگ : جاده خاطره ها
  • يادداشت : بچگيا...
  • نظرات : 13 خصوصي ، 43 عمومي
    • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     
    + الهه ي سكوت 
    اصن يه ماه رمضونه و يه سحري و يه سحر:)
    به جان خودم چون فقط تو سحري همش يادتم:)ما ديگه سحر نداريم ک:)
    پاسخ

    سلام:) اصن سحري بي سحر صفا نداره:دي ممنونم..:)
    + اتنا 
    سلام مهشره منم تو ي وبم خاطره مي نويسم
    خوشحال مي شم بياي توش
    پاسخ

    سلام..حتما:)
    + *قاصدك و شاپرك* 
    هييع يادش بخير بچگيا...
    هميشه وقت سحر سحرو دعا ميکنم:)
    پاسخ

    سلامم:) ممنونم:) منم دعا ميکنم:)
    + خم گيــــــسو 
    ارادت، اشتباه تايپي بود
    پاسخ

    :)))
    + خم گيــــــسو 
    درووووووووووووود خوبي؟
    تو از10سالگي روزه ميگرفتي بابا آفرين به اردات
    آره دوران کودکي هيچ وقت بر نمي گرده، نمي دونم شايد با برگشتن به عقب بشه بعضي چيزها رو عوض کرد يا حداقل نزاشت که بعضي اتفاقها تو زندگي آدم بيفته هيييييييييي

    پاسخ

    من از 9 سالگي روزه ميگرفتم ياد بگير:دي نه عقب گرد نميخوام...
    + سيد مهدي حسيني 

    سلام. قبول باشه نمازهاي نخونده تون و روزه هاي نگرفتتونپوزخند

    اردوي جهادي تبليغي تا حالا رفتيد شما؟؟

    اردويي از جنس نور(1)

    .

    اردويي از جنس نور(2)

    .

    ادامه دارد ان شاالله

    + *نرگـس* 
    سلام سحر جون طاعاتت قبول:)
    آخي آره واقعا يادش بخير...
    يادمه اون وقتا سر سفره سحري با هيچ کي حرف نمي زدم تا خواب از سرم نپره زود برم بخوابم تا يه ساعت بعدش پاشيم بريم مدرسه...:)
    يادش بخيررررر:)
    پاسخ

    سلاممم:) اره راس ميگي هم خواب از سرم نپره ..هم اينقدر خوابم ميومد که با لب و لوچه اويزون و اخم از اينکه خوابم مياد سر سفره مينشستم:دي
    + طاها تهراني 

    با سلام. دوست گرامي اين واقع در کشور ما بايد اتفاق بيفتد ماجراي کشيدن چادر از سر دختر امر به معروف در ماه رمضان در ميدان پونک.

    + مرضيه 

    ياد بچگي‌هامون بخير واقعا ...
    راست يه سوال

    شما همون رهگذري هستيد که به کلبه دنج سر مي زد؟؟؟؟‌

    پاسخ

    سلام..اومدم وبتون.. ولي چيزي يادم نيومد.. نميدونم..:) شايد:)
    + محمد مهاجري 
    سلام
    ميدونيد چرا به خرگوشتون گير ميدادن ؟
    تا شما به غرايي که درست کردن گيرندين که اين چرا اونطوريه ؟ اون چرا اينطوريه؟ :دي
    معمولا زمان هاي سحر از زيباترين خاطره ها هستن ...زيبا بود ..:)
    پاسخ

    کلا باباها دوس دارن سربه سر دخترشون بذارن:) اووه منم خيلي ايرادگير:) ممنون از حضورتون:)
    + بــــ ـــ ـــي يـــــــار 
    سلام
    جالب بود....گاهي وقت آدم دلش تنگ ميشه براي بد عنقي هاي بچگياش....
    تا وقتي کوچيک باشي کسي به اخم کردنات گير نميده....ولي وقتي بزرگ ميشي اخم کردنت خيلي تو چشم مياد....اونوقت همش مجبوري فرار کني و بري يه جاي خلوت....
    محتاجيم به دعا...
    پاسخ

    سلام.. ممنون... اره اون موقع ها اگه اخم ميکرديم و بدعنقي کلي ناز ميکشيدن.. الان اگه اخم کني بايد جواب پس بدي که چرا...مگه چي شده....؟ و تو با بغض مجبوري بگي..: هيچي... فقط دلم گرفته...
    + مهديه 
    خوب راست ميگفتن چرا گوش خرگوشت خم بوده:دي
    بچگي هامون عالمي داشت برا خودش.......
    پاسخ

    مهديههههههه:دي دلم براي خوگوشه ميسوخت:( :)
     <      1   2   3