سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

با رو سریش آینه را هی تمیز کرد

اینبار هم نگاه دقیقی به میز کرد

آماده بود هرچه که می خواست او بجز

قابی که از نگاه به عکسش گریز کرد

هی در گشود و پشت سلام خیالیش

با صد مدل نگاه خودش را عزیز کرد

غرق خیال رنگی او بود ناگهان

آنی نظر به عقربه ی تند و تیز کرد

یک ساعت از زمان مقرر گذشته بود

بیخود برای هیچ خودش را عزیز کرد

فروغ تنگاب جهرمی

 

د ل م....

ت ن گ ه.....


نوشتهشدهدرچهارشنبه 94/2/23ساعت 9:12 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin






AvaCode.64