اين روزها
دلم
ميريزد
با صداي جاروي رفتگر پير
كه هر چه ميكشد
پاك نميشود رنگ زرد و قرمز اين كوچه
غمم نارنجيست...
***
مي دانم
كه دوباره ميآيي
و با گامهاي كوتاهت
از پيادهرو ي پايين پنجره عبور ميكني...
و زير اين پنجرهي بيستون و بغضآلود
ضرب باران، گامهاي خيس تو را ميشمارد
و شيريني ي تر ِِ آمدنت
بين سنگفرشهاي پيادهرو
تقسيم ميشود
مهدي جابري
پاييز
1
3
8
9