پيام

سحربانو
91/1/20

+ صبرت که تمام شد ، نرو....<br>معرفت تازه از آن لحظه آغاز ميشود ......<br>

كوروش-7 103/1/12

به هيچکس نگو حتي به خودت......بعد از تو....خيلي تنهام...............

عاشق ترين مـــــرد...همان آدمِ خودمان! بود...که تمامي ِ بهشت را..به لبخند حـــــوا فروخت.......!

نميشه:(

:((((((

صبرت که تمام شد.....صبر کن

صبرت ك تمام شد برو...

صبرت كه تموم شد...بمون....

بمونه؟بالاخره همين موندن هم حدي داره :(

برو

علامه حسن زاده مي گفتن ......جان به لب رسيد تا جام به لب رسيد

همون صبر بعد صبر

برو!

نميرسوند صبر بعد صبر رو

خيلي متوجه نشدم، يعني چي؟!

يني تو صبرت يه حدي داره....اگه صبر لبريز شد و موندي معرفت داري:)

خب اون موقع که نميشه موند! جاي موندن نيست! دي.

معرفت هم حدي داره! لبريز شه ديگه فايده نداره موندن!

خو ديگه هاجر جان اونجا معلوم ميشه كي معرفت داره كي نه:دي

ساقي مرحله بعد معرفت رو نميدونم چي ميشه! يني بعدش بايد رفت؟

وقتي معرفت بيش از حد هم ب خرج دادي و فايده نداشت بايد رفت...

سوال اساسي: معرفت به چه درد مي خوره اصلا؟!

با ساقي موافقم. :)

پس چ بهتر وقتي صبرت تموم شد بري ك دلت كمتر بسوزه..

معرفت خرج كردن براي كسي كه ارزشش رو داره خيلي ميچسبه:دي

داشت ك صبرتو تموم نميكرد ! ميكرد؟

نميكرد...ولي خب...گاهي پيش مياد...نمياد؟:((

گااااااااااااااااهي...اصولا نمياد!

:((( گاهي براي ما هميشه گاااااااااااااااااااااااهيه...

... :( :( :(

وقتي صبرت تو بلايا تموم شد و باز هم تحمل کردي تازه درهاي الطاف ويژه خدا باز ميشه.......وقتي اون چشمه ها قليان کرد و اون آب جوشيد تو صاحب معرفت ميشي...معرفتي که کاسه صبرت رو به اندازه دريا وسيع ميکنه

نظرتون زيبا بود..ممنونم:)

اااا واقعا زيبا بود.....ههههههه

:()

:)) چرا ديگه هستش:) قسمت مديريت:)

:)) اي خداااا:) قايم شده خودش:))

:))

{a h=jadekhatereha}سحربانو{/a} سلام ، اگه ممکنه اسم نويسنده‌ و عنوان اين کتاب رو بنوسيد ، خيلي دوست دارم بدونم.

دوستان کسي ميدونه که اسم اين کتاب و نويسنده‌اش کيه ؟ صبرت که تمام شد نرو..................... معرفت تازه از آن لحظه آغاز مي شود............................