جاده خاطره ها
سفره رو ساده ولی به دلخواه تو چیدم... شیر و خرما و یه کاسه شله زرد که عصری همسایه برامون آورد... پنیر و گردو و ریحون هم گذاشتم... میدونم که دوس داری... دعای دم افطاره و تو هنوز نیومدی... میشینم کنار سفره و زل میزنم به اسم یا علی که خیلی قشنگ با دارچین روی شله زرد نوشته شده... دلم تنگه و بغض داره... چشامو میبندم و دستامو به حالت دعا... رو به خدا.... برات دعا میکنم... برای همیشه بودنت.... یه قطره اشک یواشکی از گوشه ی چشمم سر میخوره و میفته کف دستم... دارن اذان میدن.... صدای زنگ میاد.... روزه ت قبول... عزیز قصه های من...
نوشتهشدهدرجمعه 93/4/13ساعت
5:1 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |