سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

 

دلم شعر می خواد ..

یه عالمه شعر و احساس ناب...

شعری که از زبون تو باشه و تو بخونی...

شعری که احساس و عشق تو باهاش باشه و سر ذوق بیاره شنونده رو...

چندتا شمعی رو که داریم برمیدارم و میذارم روی میز...

چندشاخه گل تازه که از حیاط چیدم رو میذارم توی گلدون  بلور..

یه خورده از عطر مورد علاقه ت توی هوا می پاشم و برقهارو خاموش میکنم...

میای...

خسته ای ولی...

با ذوق میشینی روی صندلیِ روبروی من و میگی...:

خب چی بخونیم بــــانــــــــو..؟

کتاب رو میدم دستت و با شادی کودکانه ای میگم...:

صفحه 126

میگی فقط یه شعرهاااا و کتاب رو باز میکنی..

 یه کاغذ از توی اون صفحه میفته روی میز...

-          این چیه..؟

میخندم.. ازون خنده هایی که پر از شیطنت و کودکیه...

میخونی و میخندی.. بلند بلند....

از همونایی که من عاشقشون هستم...

نگام میکنی و میگی:

شما جون بخواه بـــانــــو...

و شروع میکنی به خوندن...

و من...

اشک میریزم با هر خطی که میخونی...

کنارمی ولی....

دلم همیشه برات تنگ میشه انگار....

عزیز قصه های من....

....


آنچنان در خودم – در این زندان ، گاه زنجیــر می شوم بانـو..
که برای شما نه – حتی خود ، دست و پا گیر می شوم بانـو
.
گرچه جوگنـدمی ست موهایم ، شُـغلم ای خــوب آسیابان نیست..
دارم از دسـت می روم ، دارم ، کم کَـمَــک پیــر می شوم بانــو
.
چون نسیمـی که می رود با قهـر – رفته ای و هنــوز با هر بـاد..
در به هم می خورد و من با خود، سخـت درگیر می شوم بانــو

سفره ای باز کرده ام از خویـش ، آن قَــدَر خورده ام خودم را..

 که دارم احســاس می کنم کم کم، از خودم سیــر می شوم بانــو ...

“علی اصغر داوری

 

 


نوشتهشدهدرپنج شنبه 93/4/19ساعت 3:18 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin






AvaCode.64