سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جاده خاطره ها

وقتی تو نیستی در و دیوار خانه را...

ملّافه هــای گلبهـــی چارخانه را....

حتّی کتاب حافــظ و گلدان روی میـز

روبان و گوشواره و موگیر و شانه را...

وقتی قرار نیست بیایی برای کـی

این رُژهای صورتـی دخترانه را؟...

اصلا خودم در آینه کوتاه مـــی کنــــم

موهای خیس ِ ریخته بر روی شانه را

با گریـه پاک مــی کنم از روی صورتم

این خطِ چشم مسخره ی ناشیانه را

من، جوجه فنچ کوچک تنها، بدون تو

دیگر چطور گـرم کنـــم آشیانـــــه را؟

یک روز با تو من همه شهر را... ولی

حالا که نیستی در و دیوار خانه را...

پانته آ صفایی

 



نوشتهشدهدرشنبه 94/3/16ساعت 11:14 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin






AvaCode.64