جاده خاطره ها
غزل چشمت غزل مویت غزل لبهات بانو جان خدا رحـمش بیاید بر مخاطب هات بانــو جان نگاهت منتقدها را حسابـی بـی زبان کرده و شاعرهای سر در گم که در شب هات بانو جان غنایی راه رفتن ها؛حماسی عشوه کردن ها چه می چسبد برای ما مجرب هات بانو جان تبــم تند است و هذیانم مفاعیلن مفاعیلن دعا کن قسمتم باشد تو و تب هات بانو جان * رسیدم روی این بیتی که عمرش یازده قرن است و می پرسم به شکلی که مودب هات بانو جان: تو مرصاد العبـادی یا فـروغ کشف الاسراری که رندی می گذارد سر به مکتب هات بانو جان؟ تو لامذهب ترین شعری که خیییییلی دوستش دارم به می سجاده رنگیـن شد و شد لب هات بانو جان شاعر: کمیل ایزدجو
نوشتهشدهدریکشنبه 95/3/16ساعت
6:51 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |