جاده خاطره ها
غزل چشمت غزل مویت غزل لبهات بانو جان
خدا رحـمش بیاید بر مخاطب هات بانــو جان
نگاهت منتقدها را حسابـی بـی زبان کرده
و شاعرهای سر در گم که در شب هات بانو جان
غنایی راه رفتن ها؛حماسی عشوه کردن ها
چه می چسبد برای ما مجرب هات بانو جان
تبــم تند است و هذیانم مفاعیلن مفاعیلن
دعا کن قسمتم باشد تو و تب هات بانو جان
*
رسیدم روی این بیتی که عمرش یازده قرن است
و می پرسم به شکلی که مودب هات بانو جان:
تو مرصاد العبـادی یا فـروغ کشف الاسراری
که رندی می گذارد سر به مکتب هات بانو جان؟
تو لامذهب ترین شعری که خیییییلی دوستش دارم
به می سجاده رنگیـن شد و شد لب هات بانو جان
شاعر: کمیل ایزدجو
نوشتهشدهدریکشنبه 95/3/16ساعت
6:51 عصرتوسط*سحربانو*نظرات ( 8 ) |
Design By : Pars Skin |