جاده خاطره ها
تکیه دادم به دیوار و زل زدم بهت .. هر از گاهی نگاهم میکنی و میگی..: بانو.. خوبی..؟ با سر اشاره میکنم آره ... میبینم زیرچشمی می پایی منو... حتی پلک هم نمیزنم... نگران میای جلو و دستت رو میذاری روی پیشونیم و میگی..: مطمئنی خوبی..؟ - نه - چیزی شده؟ - نه - پس چی؟ نگاهت میکنم... عمیقتر و مهربون تر... - هیچی عزیزم.. هیچی... چای میخوری..؟ منتظر جوابت نمیشم و میرم سمت آشپزخونه... نتونستم... باز نتونستم بگم که.. حتی وقتی دقایقی نگام نمیکنی و صدات رو نمیشنوم .. دلم برات بدجور تنگ میشه... با من بمون.... بمون... بمون... عزیز قصه های من.... میدونم که بغض امروز منو موقع شستن ظرفا نفهمیدی... یا دونه دونه ی اشکام رو موقع خورد کردن پیاز... حتی هق هق م رو موقع هویج آب گرفتن... چقدر مهربونن اشکام... که تو و چشمات رو داخل باریدنشون نمیکنن... میدونم مردی و مغرور.... میدونم.... اگرنه شاید... شاید هم نه حتما حالمو میپرسیدی و میگفتی..: خوبی بانـــــو...؟ و من حتی اگر بدترین و دلتنگ ترین حال دنیارو داشتم... از شنیدن اسمم از لب های تو... بهترین می شدم... میبینی چقدر مرهمی برای دل خسته م...؟ عزیز قصه های من.... تو دستامو میگیری و .. من نگات میکنم... تو میگی دوسم داری و... من لبخند میزنم ... تو چشماتو میبندی و.. من نگاهم به کتاب حافظ میگم: برام فال میگیری..؟ تو لبخند میزنی و میگی نیت کن.. من چشمامو میبندم و نیت میکنم... تو زمزمه ای میکنی و کتاب رو باز میکنی.. کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن ... به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن.. به باد ده سر و دستار عالمی یعنی .. کلاه گوشه به آیین سروری بشکن.. هنوزم لبخند میزنم به نگاهت... غریبه ی قصه های من.... خاطرات دانشگاهم بروزه..اینجا بخونید گرچه دورم از زیارت دارالشفاء... گرچه دلم لک زده برای نشستن تو صحن انقلاب و زل زدن به گنبد طلا... گرچه عطش آب زلال سقاخونه رو دارم... ولی زیارت خواهر هم کم نداره از برادر... عجب صفایی داره صحن آیینه.... . . چند روزی اگه خدا بخواد مهمون بی بی ام... مثل تموم زیارتای پیش، به یادتون هستم ... عاشق اینم آشپزی کنم.. سالاد رو با وسواس تزئین و ژله رو رنگارنگ درست کنم.. از روز قبل هی جارو کنم و بشورم و بسابم... الکی یه خورده غر بزنم تا بدونی انجام همه ی این کارا ساده نیس... اگر با عشق انجام میدم فقط بخاطر تو و لبخند توئه... سر سفره ی شام با محبت و افتخار بگی چه کدبانویی و من بخندم.. از ته دل... نه بخاطر تعریفت... بخاطر همه اونایی که شرط بستن خوشبخت نیستم و هستم.. ترنم1 : چه نامردند غم ها... همه با هم هجوم می آورند به یک دل... ترنم2 : طاقت زندگی دنیوی گاهی چه سخت میشه.. ترنم3 : شاید برم حرم... ترنم4 : دعام کنید... خاطرات دانشگاهم بروزه..اینجا بخونید.. شونه هات رو میندازی بالا و بی تفاوت به نگاه من میگی: خب که چی؟ اصلا به من چه..! بی حوصله و مبهوت میشینم روی صندلی روبه روت و نگات میکنم... فقط نگاه... چند دقیقه به سکوت میگذره و بلند میشم که برم.. صدام میزنی کجا..؟ میشنوی که..: جواب دلتنگی من این نبود... همینطور که اشکامو پاک میکنم به این فکر میکنم که..: شاید غرور تو و نازک دلی من اصلا باهم جور درنمیاد... ترنم1: گاهی تخیلات زیادی میزنه بالا:دی مثل همین نوشته.. یکی میگفت تو میتونی رمان نویس خوبی بشی.. میتونم(الکی)؟ ترنم2 : آدما همیشه محتاج دعا هستن... منم یکی از همونا... دعام کنید... خاطرات دانشگاهم بروزه..اینجا بخونید دخـتــَــر کـه بــاشی.. میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه.. دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ.. آغــوش گــَرم پـــِدرتـه.. دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی.. کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و.. دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی.. دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه.. هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی.. چه بـاشه چـه نبــاشه.. قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته... (برگرفته از سایتهای دیگه) روزت مبارک بابایی....
خاطرات دانشگاهم بروزه..اینجا بخونید.. گاهی باید چشمها را بست و دوید... تا ته دنیا... فارغ از زندگی.... فارغ از بودن و نبودن تو.... گاهی باید زیر باران مُرد....
ترنم1 : دردها درمان ندارند... شاید مرهمی... ولی موقتی... ترنم2 : هی..رفیق....خوشبختی..؟ ترنم3 : دلم حرم میخواد.... ترنم4 :أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. ترنم5 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید.. اهنگ وب: خوشبختی، احسان خواجه امیری چه هیاهویی راه انداخته اند کلاغ ها... انگار که کسی میرود.. هه.. نمیدانند که تو... راستی تو که قصد رفتن نداری.. عزیز قصه های من... تو را هر روز در خاطرم مرور میکنم.. دستمالی برمیدارم و غبار رویت را پاک میکنم.. با شاخه ی یاسی آذینت میبندم... و با نگاهم میستایمت... و تو... هرروز در من پررنگ تر میشوی.. آنقدر که حس میکنم تماما توام و تو.... ترنم1 : به نگاهت محتاجم... خدا.... ترنم2 :أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. ترنم3 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید.. دلتنگی معادل دیگر من است... وقتی تو چشمانت را میبندی.... باران که میبارد... تازه میفهمم عشق چه طراوتی دارد.... تو آسمان باش... و من پرستوی مهاجری که فقط به عشق تو می پرد... ترنم1 : اصلا برام قابل هضم نیست که یه مرد اینقدر بوووووق باشه که از خانمش بخواد باز جلوی بقیه حاضر بشه.. ترنم2 : به قول یکی: ما بهش میگیم بی غیرت، شما بگو پسر روشنفکر! ترنم3 : دارم میرم سفر.. اگر کامنتها دیر جواب داده شد معذرت... ترنم4 :أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. ترنم5 : توی لحظات آسمونی دل شکستگی تون دعام کنید.. آهنگ وب:
.
.
.
.
بزن بارون از حمید عسکری
Design By : Pars Skin |